بيستوچهارم ارديبهشت 1270 هجري شمسي در پي صدور فتواي تحريم تنباکو از سوي آيتالله ميرزاي شيرازي مرجع بلندپايه تشيع (1230- 1312ق)، امتياز توتون و تنباکو که به صورت انحصاري در اختيار شرکت بريتانيايي رژي بود، لغو شد. اين اتفاق در طول تاريخ از جهات مختلف ماندگار و مهم تلقي شده است. به عبارت بهتر قيام تنباکو در تاريخ ايران، رويدادي بيسابقه بود زيرا مردم براي اولين بار به شورشي مسالمتآميز با هدفي روشن و خواستهاي مشخص برخاسته بودند و حکومت استبدادي هم براي اولين بار به جاي سرکوب شورش تسليم خواست مردم شده بود. در عموم کتابها و نوشتههاي تحليلي پيرامون مشروطه، اين واقعه به عنوان يکي از اصليترين علل بيداري مردم و شکل گيري جنبش مشروطه دانسته شده است.
براي بررسي دقيقتر چرايي وقوع اين قيام و اهميت آن بايد نگاهي داشت به وضعيت اجتماعي دوره پنجاه ساله سلطنت ناصرالدين شاه، که در واقع يکي از برهههاي خاص ايران بود. در اين دوره به جز سالهاي صدارت امير کبير، جز تباهي و فساد گسترده و استقراض و درماندگي در مقابل استعمار خارجي، چيزي عايد ايران و مردمان آن دوره نشد اما گسترش ارتباط ايرانيان با دنياي غرب، در آن روزگار باعث آشنايي روزافزون ايرانيان با تمدن غرب ميشد و مقايسه آن با وضعيت فلاکت بار کشور، حتي شخص شاه را نسبت به بحران آگاه کرد اما وضعيت حاکميت کشور و روحيه رجال آن بالاخص شخص شاه، آماده قبول هيچ نوع تحولي نبود.
به اين ترتيب اگر چه در مقاطعي، شاه ميگفت که آرزو دارد حکومتي بر پايه قانون بنا کند و تجدد خواهاني چون ميرزا ملکم خان، اين مجال را يافتند که به طرح ايدههاي اصلاحي بپردازند و به واسطه پيشنهاد و دخالت ملکم خان،دستور تشکيل مجلس مصلحت خانه در سال 1288 قمري، توسط شاه صادر شد و همچنين انجمني به نام «فراموش خانه »بر اساس لژهاي فراماسوني اروپايي و با اطلاع شاه تشکيل گرديد، اما نهايتا چيزي از استبداد مطلق سلطنت کاسته نشد: مجلس مصلحت خانه در مدت حيات خود هيچ استقلالي نيافت .مثلا اعضاي آن در پاسخ شاه که از آنها خواسته بود او را راهنمايي کنند تا چنان عمل کند که مردم راضي باشند و حکومت به خوبي اداره شود، به اتفاق آرا،عنوان کردند که شاه از همه داناتر است و هر تغييري به عهده اراده ملوکانه خواهد بود! فراموش خانه هم منحل شد و ملکم خان محترمانه تبعيد شد تا پس از آن با انتشار نشريه اي به نام «قانون» در خارج از کشور به مخالفت علني با شاه بپردازد و نقشي موثرتر در گسترش مطالبات سياسي در سطح جامعه داشته باشد.
بررسي وضعيت سياسي و اقتصادي کشور در اين دوره، گسترش انحطاط در ايران را نشان ميدهد: در پايتخت زنان متعدد شاه در بيشتر امور ذي دخل بودند و ولايات در تيول شاهزادگان بود. شاه براي تامين بودجه ناچار بود يا امتيازاتي به دولتهاي خارجي بدهد و در عوض پولي بستاند و يا اينکه دارايي مخالفان و بعضي رجال و اشخاص منتفذ را مورد مصادره قرار دهد. در سال 1288 قمري قحطي عموميناشي از کاهش دو ساله بارندگي در کشور شکل گرفت و باعث تلفات بسيار شد و در کنار ساير وابستگيها، براي اولين بار پاي آرد روسي به ايران باز شد .در زمستان همان سال برف و باران بيحساب آمد و عدهاي از ايرانيان به اين واسطه تلف شدند. در بهار سال بعد نيز بيماري حصبه و محرقه بسياري از مردم اعم از دارا يا ندار را به ديار عدم فرستاد. دقيقا در اين زمان (سال1289 ق) قراردادي با بارون جوليس رويتر انگليسي بسته شد که جزو ننگين ترين قراردادهاي قرن است. بر اساس اين قرارداد، حق استفاده از تماميمعادن کشور بجز معادن طلا و نقره و احجار کريمه، جنگلها، قنوات، تاسيس بانک و پست و تلگراف و کارخانجات به مدت هفتاد سال به رويتر واگذار شد. در رابطه با اين قرارداد آوردهاند هنگاميکه قرارداد تنظيم شد، شاه دستور داد که هياتي از رجال دولتي آن قرارداد را مورد بررسي قرار داده، نظر خود را گزارش دهند. اين هيات مبلغ دويست هزار ليره از رويتر رشوه دريافت داشته و در گزارشي به شاه متذکر گرديد که «همه را مشخص کردهايم... آنچه دادهايم منحصرا عبارت از پاره اي مواد عاطله است که تاکنون هيچ نفعي از براي دولت نداشتهاند«. اين تنها يکي از هشتاد و سه هزار قرارداد تجاري و سياسي و سرحدي است که ناصرالدين شاه در طول سلطنتش امضا کرده است.
استقراض از بانکهاي خارجي هم شيوه سيئهاي بود که در اين دوران بيشاز پيش، باب شد و پول آن صرف سفرهاي پرهزينه شاه و درباريان به فرنگ ميشد. ناصرالدين شاه سه بار در سالهاي 1290، 1295 و 1306 قمري، هربار براي چند ماه به فرنگ سفر کرد و در اين سفرها از روسيه، عثماني، آلمان، بلژيک، انگليس، فرانسه، سوئيس، ايتاليا و اتريش ديدن کرد .اگر چه در آن زمان تلاش ميشد که اين سفرها به منظور تفحص در اوضاع دنيا و زمينه سازي براي ترقي کشور معرفي شود اما همچنان که سفرنامههاي شاه نشان ميدهد شاه بيشاز هر چيز قصد خوشگذراني و عشرتطلبي داشته و اگر قصد آشنايي با غرب را داشته، به اين منظور بوده که ميخواسته بخشي از تجدد غرب را که به نفع مالي و سياسي شخص شاه است به ايران بياورد و سويههاي خطرناک آن (چون دموکراسي و قانون) را يا از بيخ براندازد يا خنثي کند . به اين ترتيب آشنايي اهالي حکومت با غرب، بيشاز آنکه به تحول بينجامد، به شيفتگي به تجدد غرب منجر شد و زمينه ساز آشنايي عموميايرانيان با تجدد و زندگي به سبک غربي شد: فهرست خريد شاه و درباريان از مغازههاي اروپا، پر است از کالاهاي بيارزش و بنجل و آنچه بيشاز هر چيز ديگر نظر شاه را به خود مشغول داشته و در سفرنامههايش از آن ذکرخير کرده «زنهاي بسيار خوشگل» است!
در اين دوران سياه، توجه بعضي از روشنفکران و انديشمندان آن روز به پسرفت ايران در مقابل پيشرفت دنياي غرب، حرکتي اصلاحي را خارج از دايره قدرت شکل داد و در کنار ملکم خان، کساني چون ميرزا جمالالدين، آخوند زاده، ميرزا آقاخان کرماني، ميرزا يوسف مستشار الدوله، عبدالرحيم طالبوف و زين العابدين مراغهاي با خاستگاههاي فکري و ديدگاههاي اجتماعي و اعتقادي متفاوت پيدا شدند که با افکار و نوشتههاي خود، نقشي موثر در شکلگيري جنبشهاي اجتماعي و تغيير نگرش سياسي ايرانيان داشتند، اما واضح است که حکومت با تمام توان در مقابل اين افراد که در پي طرح مسائلي چون آزادي (به معناي اجتماعي آن)، قانون و حقوق انساني بودند، ايستاده بود. بعضي از اين روشنفکران در خارج از کشور بودند و دست حکومت به آنها نميرسيد اما کساني چون مستشار الدوله که در کشور بودند، جان بر سر اصلاحطلبي گذاشتند : وي رساله «يک کلمه» را بر اساس قانون اساسي فرانسه نوشته بود و به دليل صراحتي که در دعوي خويش براي حصول آزادي داشت، گرفتار خشم ناصرالدين شاه شد و قبله عالم دستور داد کتاب «يک کلمه» را آن قدر بر سرش کوفتند که چشمش آب آورد و چندي بعد درگذشت.
همانطور که اشاره شد در اين دوران، جنبش تحريم تنباکو، تنها موفقيتي بود که مردم در قبال استبداد مطلق شاه به دست آوردند و همان، باعث افزايش اعتماد به نفس جامعه در مقابل حکومت شد: در سال 1308 قمري، شاه امتياز انحصاري توليد، فروش و صدور تنباکو را به شرکت انگليسي «تالبوت» واگذار کرد اما اين قرارداد با اعتراض عموميمواجه شد و با انتشار فتوايي از سوي ميرزاي شيرازي به اوج خود رسيد و استفاده از تنباکو، تحريم شد، تا به اين ترتيب شاه بعد از مدتي مجبور به لغو اين قرارداد شود .
مقدمات واگذاري امتياز توتون و تنباکو در سفر سوم ناصرالدين شاه به اروپا فراهم شد و پس از بازگشت شاه از سفر، صورت عملي يافت. دولت انگليس از همان آغاز ورود شاه به لندن، «ماژور تالبوت»، صاحب اصلي امتياز تنباکو را مامور پذيرايي از هيات ايراني کرد. تالبوت در جريان پذيرايي از شاه و هيات همراه او، اطلاعات خودش را درباره محصول تنباکوي ايران تکميل و سپس رايزني در اين زمينه را آغاز کرد. او براي اخذ امتياز و شروع عمليات وسيع در ايران، شرکتي به نام «رژي» را با کمک دولت بريتانيا و سرمايهداران انگليسي تاسيس کرد. وي پس از تاسيس شرکت رژي، وارد ايران شد و مقدمات کار را به طور محرمانه آغاز کرد. تالبوت هر جا به مانعي برخورد ميکرد، با دادن رشوه کارش را از پيش ميبرد. تا جايي که در مقطعي حتي به خود شاه نيز 25 هزار ليره رشوه داد و قرار گذاشت هر سال 15 هزار ليره نيز به شخص شاه هديه (رشوه) بدهد. بدين ترتيب امتياز انحصاري توتون و تنباکو در 28 رجب 1307 هجري قمري همزمان با دوران صدارت ميرزا علياصغرخان امينالسلطان و براي مدت 55 سال به تالبوت و شرکاي او در کمپاني رژي واگذار شد.
به موجب اين امتياز، کمپاني رژي صاحب حق انحصاري تجارت تنباکوي ايران و حتي نظارت بر زراعت آن شناخته ميشد و در متن آن آمده بود: «اجازهنامچهاي براي فروش و معامله و غيره توتون و تنباکو و سيگار... حق خالص صاحبان اين امتياز است و احدي جز صاحبان اين امتيازنامه حق صدور اجازهنامهجات مزبور را ندارند».
حدود يک سال طول کشيد تا موسس شرکت رژي بتواند دستگاهها و تاسيسات خود را در ايران نصب کند. در اين مدت، انعقاد قرارداد کاملا محرمانه باقي ماند و غير از شاه و دستاندرکاران قرارداد و آنهايي که رشوه گرفته بودند، کسي از ماجرا خبر نداشت. اوايل رجب 1308 ه. ق، تالبوت همراه تعداد زيادي وارد ايران شد تا عملا کار خود را شروع کند. برخي نوشتهاند به تدريج حدود 200 هزار نفر اروپايي وارد ايران شدند.
در آن زمان معيشت بسياري از مردم از طريق فروش توتون و تنباکو تأمين ميشد و زارع و تاجر هيچ نوع اختياري در توليد و فروش اين محصول نداشتند. بنابراين رفته رفته موج اعتراضات در نقاط مختلف ايران خصوصاً شهرهاي تهران، اصفهان، شيراز، تبريز... آغاز شد و برخي از تجار از فروش محصول خود به شرکت رژي خودداري کردند.
نخستين گام اعتراض را تجار، کسبه و دستاندرکاران صنعت تنباکو برداشتند. از هر شهري فريادي برخاست و فريادها رفته رفته سطح مملکت را فرا گرفت. پس از اوج گرفتن مخالفت و درگيري، اقشار مختلف مردم به علماي ديني در شهرهاي مختلف رجوع کرده و کسب تکليف نمودند؛ به طور مثال در اصفهان به آيتالله نجفي اصفهاني، در شيراز به سيدعلياکبر فال اسيري، در تهران به شيخ فضلالله نوري و ميرزا حسن آشتياني، در تبريز به ميرزا جواد مجتهد تبريزي متوسل شدند.
اين فريادهاي همه جانبه از هر گوشهاي به گوش ميرزاي شيرازي، مرجع تقليد شيعيان در سامرا رسيد. ميرزا حسن آشتياني با آيتالله محمدحسن شيرازي مکاتبه و کسب تکليف کرد، آيتالله شيرازي ابتدا نامهاي به ناصرالدين شاه نوشت و به شاه در مورد عدم سپردن سرمايه مملکت به دست بيگانه هشدار داد، ولي شاه به هشدارهاي وي ترتيب اثر نداد. اين چنين بود که حکم تحريم تنباکو در عبارتي کوتاه و به شيوهاي مؤثر و محرک و حساب شده از سوي ميرزاي شيرازي به شرح زير صادر شد: « اليوم استعمال تنباکو و توتون بايّ نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان (صلواتالله و سلام عليه) است».
صدور فتواي تحريم تنباکو، غوغايي به پا کرد و قيام مردم در سراسر ايران گسترش يافت. بعد از صدور فتواي تحريم، علاوه بر اينکه هيچ کس توتون و تنباکو را در مخفيترين محل استعمال نکرد، قليانها و چندين بادگير طلا و نقره توسط صاحبانشان شکسته شد.چنين بود که سرانجام شاه و امينالسلطان از بيم شورش مردم و اعلام جهاد عموميتوسط علماء، امتياز اين قرارداد را در شانزدهم جماديالاول سال 1309 قمري لغو کردند و امينالسلطان طي تلگرافي به ولايات، الغاي قرارداد تنباکو و آزادي کشت و تجارت توتون و تنباکو را اعلام کرد.
با لغو قرارداد، مردم اين پيروزي را جشن گرفتند، با اين حال تا لغو تحريم از سوي ميرزاي شيرازي، همچنان تنباکويي استعمال نشد. بدين ترتيب تحريم تنباکو تا تاريخ 25 جماديالثاني 1309 هجري قمري ادامه يافت و در اين روز بود که حکم تحريم دخانيات از سوي ميرزاي شيرازي لغو شد.